کد مطلب:29451 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

خرید کردن علی












4620. الطبقات الكبری - به نقل از فرّوخ -:من كوچك بودم كه علی علیه السلام را در [ محلّه ] بنی دیوان دیدم. فرمود:«مرا می شناسی؟».

گفتم:آری. تو امیر مؤمنانی.

پیش دیگری رفت و فرمود:«مرا می شناسی؟».

گفت:نه. از وی پیراهنی زابی خرید. آستین پیراهن را كشید، كه تا انگشتان دستش می رسید. به فروشنده فرمود:«اصلاحش كن». وی آن را اصلاح كرد.

فرمود:«سپاس، خدایی را كه علی بن ابی طالب را پوشاند».[1].

4621. خصائص الأئمّة:از یكی از وابستگان پسران اَشتر نخعی روایت شده كه گفت:زمانی كه بچّه بودم، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب را دیدم كه به بازار كوفه آمد. به لباس فروشی فرمود:«آیا مرا می شناسی؟».

گفت:آری. تو امیر مؤمنانی.

از او رد شد و از دیگری پرسید. او هم همان گونه پاسخ داد. تا آن كه به شخصی رسید كه گفت:تو را نمی شناسم. از وی پیراهنی خرید و پوشید.

آن گاه فرمود:«سپاس، خدایی را كه علی بن ابی طالب را پوشاند». از كسی لباس خرید كه وی را نمی شناخت، از ترس آن كه به وی از روی گذشت، ارزان تر بفروشد.[2].

4622. فضائل الصحابة - به نقل از ابو مَطَر -:علی علیه السلام را در حالی كه شلواری به تن و ردایی برشانه داشت و در دستش تازیانه ای بود، دیدم، گویی كه اعرابی ای است و ناشناس می گردد، تا آن كه به بازار لباس فروشان رسید.

به پیرمردی فرمود:«ای پیرمرد! لباسی به سه درهم به من بفروش». وقتی آن مرد، وی را شناخت، از او چیزی نخرید. نزد دیگری رفت. وقتی او هم وی را شناخت از او هم نخرید تا پیش نوجوانی رفت و از او لباسی به سه درهم خرید. وقتی پدر نوجوان آمد و نوجوان به وی خبر داد، پدرش درهمی را برداشت و نزد علی علیه السلام آمد و گفت:این یك درهم توست، ای امیر مؤمنان!

فرمود:«این درهم برای چیست؟

پاسخ داد:قیمت پیراهن، دو درهم بود.

فرمود:«او از روی رضایت من به من فروخت و پول را هم از روی رضایت گرفت».[3].

4623. روضة الواعظین - به نقل از اصبغ بن نُباته -:امیر مؤمنان به بازار بزّازها آمد و قنبر، همراه او بود. با مردی برای دو لباس، چانه زد و فرمود:«دو لباس به من بفروش».

مرد گفت:ای امیر مؤمنان! لباسی كه می خواهی، دارم. وقتی آن مرد، علی علیه السلام را شناخت، از او گذشت و نزد نوجوانی آمد و فرمود:«دو لباس به من بفروش».

نوجوان، شروع به چانه زدن كرد تا آن كه به هفت درهم توافق كردند؛ یك لباس به چهار درهم و لباس دیگر به سه درهم.

به غلامش قنبر فرمود:«یكی از این دو را بردار».

قنبر، لباس چهار درهمی را برداشت و لباس سه درهمی را خود پوشید و فرمود:«سپاس، خدایی را كه لباسی به من روزی كرد تا با آن، عورتم را بپوشانم و در بین مردم، خود را بیارایم».

آن گاه به مسجد آمد و از ریگ ها كُپّه ای ساخت و روی آن، دراز كشید. پدر نوجوان آمد و گفت:پسرم شما را نشناخت. این دو درهم، سود [ من از ] آن است. اینها را بگیر.

فرمود:«آن را قبول نمی كنم. او با من چانه زد و من هم چانه زدم و با هم از روی رضا توافق كردیم».[4].

4624. دعائم الإسلام - درباره امام علی علیه السلام - [ علی علیه السلام ] از مسجد خارج شد و به منطقه دار فرات - كه آن روزها بازار كرباس فروش ها بود - آمد. دید پیرمردی لباس می فروشد. فرمود:«ای پیرمرد! لباسی به سه درهم به من می فروشی؟».

مرد سر پا ایستاد و گفت:آری، ای امیر مؤمنان!

وقتی فهمید كه او وی را شناخته است، فرمود:«بنشین».

آن گاه، نزد دیگری آمد. او هم چنین كرد.

فرمود:«بنشین».

آن گاه، پیش نوجوانی آمد. نوجوان از وی روی برگردانْد و به وی توجّه نكرد. از او لباسی به سه درهم خرید و آن را پوشید. لباس، بین نوك ساق تا روی پا[ یش ]می رسید. آن گاه به آستین آن نگاه كرد. دید كه از دستش بیرون زده است. قسمت زیادیِ آن (از مقدار انگشتانش) را قطع كرد و آن گاه گفت:«سپاس، خدایی را كه از لباس چیزی به من ارزانی داشت كه با آن در بین مردم، خود را می آرایم، عیوب خود را می پوشانم و شرمگاهم را پوشیده می دارم. سپاس، خدای جهان راست».

مردی به وی گفت:ای امیر مؤمنان! این، سخنی است كه از پیش خود گفتی یا حدیثی است كه از پیامبر خدا شنیدی؟

فرمود:«پیامبر خدا، هرگاه لباس می پوشید، این را می گفت».[5].

4625. فضائل الصحابة - به نقل از ابو بحر، از یكی از استادانش -:بر تن علی علیه السلام لباسی زِبر دیدم. فرمود:«این را به پنج درهم خریده ام. هركس یك درهم سود بدهد، آن را می فروشم. در پیشش چند درهم در كیسه دیدم. فرمود:«این، باقی مانده خرجی مان از [ منطقه ] یَنبُع است».[6].

4626. إرشاد القلوب:روایت شده كه علی علیه السلام از پیش قصّابی گذر كرد كه گوشت چرب و نرمی داشت. مرد گفت:ای امیر مؤمنان! این، گوشتِ چرب و نرمی است. از من بخر.

به او فرمود:«الآن، پولش را ندارم».

گفت:ای امیر مؤمنان! صبر می كنم.

به او فرمود:«من برای خوردن گوشت، صبر می كنم!».[7].









    1. الطبقات الكبری:28/3، التاریخ الكبیر:600/132/7، أنساب الأشراف:369/2.
    2. خصائص الأئمّة:80، حلیة الأبرار:236/2.
    3. فضائل الصحابة، ابن حنبل:878/528/1، الزهد، ابن حنبل:162، صفة الصفوة:134/1.
    4. روضة الواعظین:121، مكارم الأخلاق:730/246/1، بحار الأنوار:14/309/79.
    5. دعائم الإسلام:556/156/2. نیز، ر. ك:مسند ابن حنبل:1352/331/1 و 1354.
    6. فضائل الصحابة، ابن حنبل:885/532/1، الزهد، ابن حنبل:163.
    7. إرشاد القلوب:119.